جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری | ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
هدر بالا
  1. اجتماعی
چهارشنبه, ۰۷ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۲۳
زمان مطالعه: 9 دقیقه
اینجا سلطان‌آباد است در بخش مرکزی شهرستان شیراز با جمعیت بیش از ۳ هزار و ۳۰۰ نفر، هر چند در همجواری کلانشهر شیراز قرار دارد و نزدیک به دو سال است که به این شهر ملحق شده اما برعکس نامش نه سلطانی دارد نه آبادانی و نصیبی از حداقل امکانات روستایی نبرده است.

به گزارش پیام خبر، ‌ اینجا سلطان‌آباد است در بخش مرکزی شهرستان شیراز با جمعیت بیش از ۳ هزار و ۳۰۰ نفر، هر چند در همجواری کلانشهر شیراز قرار دارد و نزدیک به دو سال است که به این شهر ملحق شده اما برعکس نامش نه سلطانی دارد نه آبادانی و نصیبی از حداقل امکانات روستایی نبرده است.

اول شب وارد سلطان‌آباد شیراز شدیم، خیابان روشنایی نداشت، تیر چراغ برق به ندرت با فواصل زیاد و نور کم دیده می‌شد، وارد خیابانی شدیم که اهالی آدرس داده بودند، خیابان تنگ و به شدت تاریک بود، آنقدر تاریک که دوربینمان فقط سیاهی می‌گرفت.

جنبده‌ای جز سگ‌های ولگرد که چندتا چندتا دسته جمعی وسط خیابان قدم می‌زدند دیده نمی‌شد، سگ‌هایی هم که از کار روزانه خسته بودند در گروه‌های چندتایی درب منازل اهالی خوابیده بودند، ازدحام سگ‌ها ما را مجبور می‌کرد که از ترس، شیشه‌های ماشینمان را کاملا بالا بکشیم.

پس از عبور از تاریکی‌های مطلق و وحشتناک با راهنمایی یکی از اهالی به درب منزل ابراهیم کدرویی رسیدیم، تاریکی مطلق و سکوتی ترسناک که هر از چندی با صدای ناگهانی سگ‌ها در هم می‌شکست.

درب قرمز گله‌دانی را چند بار با کوبه آهنی کوبیدم تا باز کردند، منزل ابراهیم کدرویی، پدر ابوالفضل، طفل دو ساله‌ای که طعمه سگ‌ها شد.

وارد که شدیم غازها سر و صدایی عجیب راه انداختند، به دنبالش صدای سگ‌های اطراف هم بلند شد، اسب سیاهی که آنجا بود را بستند.

ابراهیم و همسایه‌هایش روی بهار خواب تقریبا تاریک جلوی اتاق کوچکی نشستند و از حوادثی گفتند که به دلیل وجود تعداد زیاد سگ‌های ولگرد برای ساکنان این منطقه ایجاد شده بود.

ابراهیم شب همان حادثه‌ای که برای فرزندش رخ داده را تشریح کرد و گفت: عصر دوشنبه بیست و نهم شهریور ماه در حال شستن ماشینم بودم که فرزندم بهانه گرفت و خواست او را سوار ماشین کنم.

در فاصله چند دقیقه‌ای که رفتم آماده بیرون رفتن شوم سگ‌ها ابوالفضل را برده بودند، سگ‌ها چشم‌ها، پشت سر و پهلوی کودکم را دریده بودند.

یکی از همسایه‌ها که خودش مجروح حمله سگ‌ها بود جای دندان سگ‌ها را روی دست و پایش نشانمان داد، یکی دیگرشان از حمله راسوها که احتمالا منظورش گورکن‌ها بود شکایت می‌کرد و دیگری از کودک افغانی که چند ماه پیش توسط سگ‌ها به شدت مجروح شده بود می‌گفت.

ابراهیم از زخمی شدن پیرزن همسایه گفت و مغازه‌داری از مجروح شدن یکی از خانم‌های اقوامشان، دردناک‌ترین جمله را جوانی به نام حمید گفت که «در این کشور سگ‌ها دلسوز دارند اما ما مستضعف‌ها و فقرا نه... کسی دلش برای ما نسوخته و هیچکس به فکر جمع کردن این سگ‌های ولگرد نیست».

او ادامه داد: اگر مسئولان و متولیان اداره شهر نمی‌توانند اقدامی کنند حداقل اجازه دهند خودمان این کار را انجام دهیم با اینکه می‌دانیم اگر کوچکترین آسیبی به یکی از این سگ‌های ولگرد وارد کنیم تمام مدعیان حقوق حیوانات با ما برخورد جدی می‌کنند.

با شنیدن این حرف ناخواسته یاد روزهای پایانی فروردین ۱۳۹۴ افتادم، همان زمان که فیلمی از کشتن سگی ولگرد توسط افرادی ناشناس در شیراز در فضای مجازی دست به دست می‌شد و انجمن‌های دوستدار حیوانات امان نهادهایی همچون شهرداری و محیط زیست را با تجمعات خود بریده بودند.

همان زمان بود که گروهی از اعضای انجمن‌های حمایت از حیوانات و دوستداران محیط زیست از استان‌های مختلف کشور در اعتراض و انتقاد به سگ‌کشی که منتسب به شیراز بود مقابل ساختمان شهرداری شیراز تجمع کردند و حتی خبرنگاران شبکه‌های خبری بیگانه همچون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا و رادیو فردا اقدام به گرفتن مصاحبه‌هایی در این رابطه با مسئولان شیراز کردند.

انتشار فیلمی کوتاه در شبکه‌های مجازی که در آن چهار نفر در حال تزریق ماده‌ای به یک قلاده سگ برای کشتن حیوان بودند چنان اعتراض و انتقاد انجمن‌های حمایت از حیوانات و دوستداران محیط زیست را بر انگیخته بود که حاضر بودند هر کاری برای نجات جان آن حیوانات انجام دهند اما نمی‌دانم در پاسخ صحبت‌های حمید چه باید بگویم، نمی‌دانم اکنون آن انجمن‌ها چرا هیچ واکنشی در برابر تکه پاره شدن کودکان شهرشان نشان نمی‌دهند.

بر اساس بند ۱۵ ماده ۵۵ قانون شهرداری‌ها، وظیفه معدوم‌سازی سگ‌های ولگرد براساس شرایط و ضوابطی برعهده شهرداری‌های سراسر کشور گذاشته شده است.

بر اساس این دستورالعمل مرکز کنترل جمعیت حیوانات مزاحم باید دارای محل نگهداری حیوانات مزاحم باشد که در شهرداری‌های دارای مجوز کارگروه استانی ایجاد می‌شود و این محل باید در خارج از محدوده مناطق مسکونی که به تایید کارگروه شهرستان رسیده باشد، مکان‌یابی شده و واجد مشخصات خاصی باشد.

همچنین مرکز کنترل معیت حیوانات مزاحم دارای واحد زنده‌گیری است با حضور افراد آموزش دیده شامل کاردان دامپزشکی، نیروی کارگر کارآزموده، مامور تیرانداز با سلاح بیهوشی و دامپزشک به عنوان مسئول فنی طرح تشکیل می‌شود.

پس از پایان گفت‌وگو با اهالی، دوری در محله زدیم اما تاریکی مطلق اجازه تصویربرداری از سگ‌ها را از ما گرفته بود، آخر شب سلطان‌آباد را ترک کردیم و صبح برای تصویربرداری دوباره به آنجا برگشتیم، اوضاع تاسف‌باری بود که شرحش فقط با دیدن ممکن است نه شنیدن و خواندن.

در هر کوچه سلطان‌آباد گله‌ای از سگ‌ها سلطنت داشتند و عبور پیاده و سالم از این کوچه‌ها را باید از عجایب جهان شمرد.

به مدرسه‌ای رسیدم که یک طرفش به کوچه‌ای پر از سگ‌های عظیم‌الجثه، هار و سیاه رنگی وصل بود که به ما حمله کردند و یک طرف دیگر را هم بیابانی پر از سگ‌های ولگرد خوابیده میان بوته‌ها و خارها در بر گرفته بود.

خانه بهداشت هم در انتهای همان بیابان در کنار جولانگاه سگ‌ها ساخته شده بود، سگ‌ها باز بودند و خانه بهداشت بسته!

اینجا هر دانش‌آموزی برای رسیدن به مدرسه باید هر صبح از میان گله ده‌ها سگ ولگرد عبور کند، نوجوانی می‌گفت تا دلت بخواهد سگ‌ها دنبالم کرده‌اند.

سعیده فرمانی، عضو شورای سلطان‌آباد، کشته شدن ابوالفضل و آسیب دیدن دختر بچه پنج ساله افغان در این محله توسط سگ‌های ولگرد را تایید می‌کند.

او که به شدت از این حوادث متاثر است می‌گوید: دوستداران حیوانات ولگرد، مدعیان حقوق حیوانات و افراد معترض به سگ‌کشی که فریاد خود را برای رسانه‌های بیگانه بردند باید جوابگوی این خانواده‌ها باشند.

به گفته وی پرونده‌ قضایی که این انجمن‌ها در رابطه با سگ‌کشی برای شورای اسلامی سلطان‌آباد به جریان انداخته‌اند هنوز باز است.

عضو شورای اسلامی سلطان‌آباد با تاسف بسیار می‌گوید: زمانی که بحث جمع‌آوری سگ‌های ولگرد مطرح بود گروهی با بزرگ‌نمایی و تجمع در مقابل محیط زیست اعتراض خود را عنوان کردند اما در حال حاضر در مقابل خون این کودکان سکوت کرده‌اند.

فرمانی با تصریح اینکه هفته گذشته یک کودک ۵ ساله که به همراه برادر بزرگ خود در کوچه بازی می‌کرد مورد حمله سگ‌های ولگرد قرار گرفت و تکه پاره شد ادامه می‌دهد: تعداد سگ‌های ولگرد در این مناطق بیش از حد است و چندی پیش نیز صورت یک کودک نیز توسط سگ‌های ولگرد دریده شد.

وی عاجزانه از مسئولان درخواست دارد تکلیف خانواده‌های ساکن در این محلات را روشن کنند و معتقد است وجود تعداد زیاد سگ‌های ولگرد سبب نگرانی خاطر تمام خانواده‌های ساکن در این محله شده است و باید برای رفع مشکلات این خانواده‌ها چاره‌اندیشی شود.

سعید فرمانی، دهیار روستای سلطان‌آباد شیراز، نیز با بیان اینکه روستاهای دیگر از جمله کِلِستان، تیون، بیدزرد و کودیان نیز با هجوم سگ‌ها روبرو هستند و ایمنی و امنیت مردم در خطر است می‌گوید: مسئولان باید در این زمینه تدبیری بیندیشند و مشکلات ناشی از سگ‌های ولگرد را که گریبانگیر روستاییان شده، ببینند.

فرمانی از کسانی که نسبت به حقوق حیوانات و امحای سگ‌های ولگرد بزرگ‌نمایی می‌کنند گله‌مند است و ادامه می‌دهد زمانی که اخباری مبنی بر وارد شدن جراحات شدید و یا کشته شدن کودکان این محلات منتشر می‌شود به دلیل مقاومت همین گروه‌های دوستدار و انجمن‌های حامی حیوانات نمی‌توان سگ‌های ولگرد را معدوم کرد.

وی همچنین خبر از حمله سگی در روستای بیدزرد به بچه زیر ۱۰ سال در روزهای گذشته می‌دهد، سر و صورت این کودک خردسال صدمه دیده و به طرز فجیعی مجروح شده است.

دهیار روستای سلطان‌آباد نیز تهدید جان کودکان این روستا و اینکه چندین کودک مورد هجوم سگ‌های ولگرد این روستا قرار گرفته‌اند را تایید می‌کند و می‌گوید: کودک پنج ساله‌ای به طرز فجیعی تکه پاره شد و درگذشت.

فرمانی خواستار واکنش مسئولان شهری، دامپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی، محیط زیست و سایر مسئولان مربوطه برای کنترل سگ‌های ولگرد و مقابله با این پدیده مخل آسایش مردم و تهدید کننده جان کودکان شد.

روستای سلطان‌آباد در ۱۰ کیلومتری جنوب شرق شیراز قرار دارد و سال گذشته مسئولان این منطقه به دلیل جمع‌آوری سگ‌های ولگرد با مشکلاتی مانند اعتراض گروه‌های دوستدار حیوانات مواجه شدند.

ابوالفضل طعمه سگ‌ها شد اما من امروز ده‌ها ابوالفضل را دیدم که چشم امیدشان به حضور ما بود شاید که آنها را از این زندگی وحشتناک نجات دهد.

 

کد خبر 1475

 

مطالب مرتبط

دیدگاه ها

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید